قسمت ششم داستان رویای بیداری




شعر های احساسی و زیبا و جملات عارفانه

 سلام

با قسمت ششم داستانم اومدم

خیلی خیلی خیلی این قسمت هیجانی هست

و 

خیلی هم قشنگه

اگه دوست دارین این قسمت داستان عاشقانه و قشنگ منو بخونین 

برید به ادامه مطلب

ولی من باهاتون قهرم

شما اصلا نظر نمیزارین یعنی داستان منو دوست ندارین

اشکالی نداره یه نفر هم چند تا نظر بزاره

پس منتظرم

 


موضوع : <-TagName->
ادامه مطلب
یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:قسمت ششم داستان رویای بیداری, 15:46 |- رویای خیس -|

سلام

بچه ها اهنگ جدید امیر تتلو به نام خونه خوبه که معرکه هست

دیس سالومه {مجری سالی تاک}هست.

یعنی ترکونده هااااااااا

دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای امیر تتلو به نام خونه خوبه

| این آهنگ دیس سالومه , مجری شبکه منوتو میباشد |

 

دانلود آهنگ جدید امیر تتلو خونه خوبه

دانلود آهنگ با کیفیت ۳۲۰

Amir Tataloo – Khone Khobe

دانلود آهنگ با کیفیت ۱۲۸

Amir Tataloo – Khone Khobe


موضوع : <-TagName->
یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:دانلود اهنگ جدید امیر تتلو{خونه خوبه}, 15:35 |- رویای خیس -|

 428116_575872332444953_1014031104_n.jpg

جدا نظرتون راجبش چیه؟؟

به نظر من که خوشکل نشده ولی بامزه شده و قیافش شبیه خلافکارا شده


موضوع : <-TagName->
جمعه 27 ارديبهشت 1392برچسب:عکس جدید اردلان, 17:52 |- رویای خیس -|

 


گــاهی شهــری را...

آرام دلـــی را...

رابطـــه ای را…

گــاهی همــه چیـــز را…

به هــم می ریزنــد...


موضوع : <-TagName->
پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, 20:24 |- رویای خیس -|

 يه وقتايي آدم بايد سرشو بلند كنه، زل بزنه به آسمون، لبخند بزنه 


و بگه: خدا خيلي مخلصيم، هوامونو داشته باش ما هم تنهاییم...


موضوع : <-TagName->
پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, 20:16 |- رویای خیس -|

  راز و نیاز با خدا,درد و دل با خدا

 

 

خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!!
  بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم...

 


     بیا تا دل کوچــــــــــکم را
  خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..!

 


   خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره..
    که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!

 


      بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن...
     که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!

 


          خدایـــا کمـــک کـــن :
     که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد...

 


   کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش...
    مبـــادا بمیـــرد...!!!

 


     خــــدایــا دلــــــم را
      که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت...


    اگر چه شــــــکســــــته!!!
             شبــــی می فرســــتم بــرایــت...!!!

 
 

موضوع : <-TagName->
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, 18:11 |- رویای خیس -|

 

 

پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم

وقتـــــے از ارتفاعــــات لبانــــــت

به عمــــق آغوشـــت سقـــوط میکنــــم

چـــه سقــــوط دلنشینــــے

راستــــے

میدانستــــے پــــــــــــــرواز را تـــو یـــادم دادے

 

جملات عاشقانه

عــشــق

فــقــط

عــزیزم و دوســـتت دارم نــیــســــت !

عشق

اینه که تو هر شرایطی باهاش باشی….

جملات عاشقانه

رویــایـﮯ اَز جنــس ِ تــــــــو

روزـها … ساعتـ ـها … בقیقـ ه ـها … و حتـﮯ لحظـ ه ـها …

تنهــا بـراـی ِ رسیدלּ بـﮧ یڪـ چیـــز سپَرـی مـﮯشونـב

رسیــدלּ بـﮧ رویــایـﮯ اَز جنــس ِ تــــــــو

جملات عاشقانه

خیال ِ بودَن دَر آغوش ِمردی

جزتو

مَرآ بهـ جنون مے کشاند

من فقط به عطر ِ تن ِ تو

عادت دارم…

جملات عاشقانه

فرقی ندارد

سقفی بالای سرم باشد یا نه

وقتی چهار دیواری دستانت مال من است

جملات عاشقانه

دنیایم را میدهم برای لبخندت…

هراسی نیست..

شاد که باشی دنیا از آن من است…

نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد…

نمیدانم نداشتنت سخت تر است..

یا تحمل اینکه دیگری تو را دارد…

تا تو را دیدم دل را ندادم به کس…

حال که عاشقم کردی به فریادم برس…

زندگی به من آموخت چگونه اشک بریزم…

ولی اشک نیاموخت چگونه زندگی کنم…

تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو…

تویی که چایت را همیشه تلخ میخوری…

جملات عاشقانه

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﺍﺭﺍﺳﺖ ﭘﻨﺪﺍﺷﺖ ﻭ

ﮔﺎﻫﯽ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻍ !!!

ﺑﯽ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﻥ ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ

جملات عاشقانه

دمـــــش گـــــــــرم…

باران را می گـــــــویم…

به شـــــــانه ام زد و گفت:

خســته شــــــــــدی….

تو اســـتراحـــــت کن من می بارم….

جملات عاشقانه

هیچـــــی…

مثل یک عطر آشنا

عمق فاجعه رو

نمی کوبه تو مغزت…!!!

جملات عاشقانه

دیگر احتیــاط لازم نیستــــــ…

شکستنی ها شکست،

هرطور مایلیـــــد حمــــل کنیــــــد…!!!

جملات عاشقانه

کفش هایم که جفت میشوند دلم هوای رفتن میکند!

من کودکانه بیقرار دیدنت میشوم

بی آنکه فکر کنم چه کسی دلتنگ من خواهد شد…

جملات عاشقانه

بی خیال است…

خیلی بی خیال…

همان کسی که…

تمام خیال من است…


موضوع : <-TagName->
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, 18:1 |- رویای خیس -|

                                                                      سلام 

اومدم با قسمت پنجم داستان و بگم واقعا که

یعنی داستانم اصلا براتون مهم نیست که یه نظر هم نمیزارین؟

ادامه مطلب داستانم منتظرتون هست

قسمت بعدی داستان دارای رمز میباشد

و فقط به کسایی میدم که رمز رو بخوان

خودتون خواستین

اگه نظرای این قسمت بالای 20 تا باشه

رمز نمیزارم

بفرمایید ادامه مطلب

 

 


موضوع : <-TagName->
ادامه مطلب
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:قسمت پنجم داستان رویای بیداری, 16:34 |- رویای خیس -|

سلام

امروز اومدم با دانلود اهنگ اردلان طعمه و نگرا

خیلی خیلی قشنگ و زیبا و شنیدنی هست

دانلود کنید و لذت ببرید.

 

دانلود آهنگ جدید ، فوق العاده زیبا و شنیدنی اردلان طعمه و نگرا با نام بگو منو میخوای

 

( شعر و ملودی : اردلان طعمه ، تنظیم : مهبد شفیع نژاد ، ساکسُفون : هومن نامداری)

لطفاً در صورت امکان از سایتهای Itunes یا Amazon خریداری کنید

(پخش اختصاصی ایران موزیک IRHits Exclusive)

MP3 320

اردلان طعمه . نگرا

MP3 128

اردلان طعمه . نگرا

 

لینک خرید از Amazon

لینک خرید از Itunes]

تکست اهنگ در ادامه مطلب

 


موضوع : <-TagName->
ادامه مطلب
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, 16:16 |- رویای خیس -|

                                                                 سلام

*********من با یه دل خوشی میشینم توی ایام امتحانات داستان مینویسم.********

*********اونوقت این وضع نظر دادن شماست...فقط9تا؟؟؟؟؟*****************

*********من خیلی ناراحتم....شاید الان داستانم جذاب نباشه اما قسمت های وسطش خیلی جذاب میشه****

*********این از قسمت چهارم داستان...نمیگم که اگه نظر نزارین داستانو دیگه اپ نمیکنم*****

                                                      اپ میکنم.....

اما با ناراحتی و بدون انگیزه....

ولی اگه نظرات زیاد بشه.....با خوشحالی و انگیزه داستانو اپ میکنم

حالا دست خودتونهههههه؟میخوایین چیکار کنین....

 

*****************************************************************************

وقتی رسیدم سر کوچه دیدم مینا و شیوا و شیما و زهرا وایستادن منتظر من....

فکر کنم خیلی دیر کرده بودم چون قیافه هاشون عصبی بود...

شیوا:سلام عزیزم

مینا:سلام...چرا اینقدر دیر کردی؟؟؟کتک میخواییی؟

شیما:سلام عزیزمم...یاسی مینا میخواد بهت بزنه...

زهرا:نه ول کنین دوستمو...سلووووووووووم

من:واییی سلام خوبین؟؟ببخشید واقعا که دیر شد..اخه حواسم به ساعت نبود واقعا ببخشید..مینا تو هم

رحم کن

شیوا:بخشیدیم عزیزم...بیاین بریم بچه ها

مینا:همیشه انقدر خوب نیستمااااا...ولی حالا باشه بخشیدم

شیما:بریمممم بریم که ........منتظرمه

مینا:راست میگه سعید منتظرمه..عشقم خسته میشه{سعید اسم دوست پسر مینا}

شیوا:ارمین جان هم سر پارک وایستاده..ببینین  از اینجا منتظرهه...قربونش برم

من:

زهرا:

من:سخت نگیر زهرا جون...خودمون هم بودیم همین جوری بودیم...

زهرا:چه میدونم والاااا...من که فقط با ارمین2afmدوست میشم

من:بشین تا بیاد...

زهرا:

من:حالا ناراحت نشو...ولی خوب خدایی ارزوت غیر قابل رسیدنه

زهرا:میدونممم

من:ای بابااااااااااااا...من باید برم در افق محو بشم از دست تو...

زهرا:باشه دیگه گریه نمیکنم....وای نگاه کن چقدر بچه ها ازمون جلو زدن...

من:اره بیا بدویم تا بهشون برسیم

منو زهرا تند دویدیم تا رسیدیم به بچه ها...

من:چرا اینقدر تند میرین....وایی نفسسس....نفسم گرفت

زهرا: من...منم همین ....طور

شیوا:اومدیم پیش عشقامون..

من:ا ای وای ببخشید ندیدمشون...سلام..ارمین و سعید ومسیح

.........:سلام یاسی خانم...

ارمین:سلام

سعید:سلومم علیکم

زهرا:سلام اقایون...خوب حالا کجا بریم؟؟

شیوا:بریم یه کافی شاپ

مینا:اره اره کافی شاپ خیلی خوبه

شیما:اره منم موافقم...

من:دیگه وقتی همه موافقن....منم موافقم دیهههه

رفتیم واردپارک شدیم..پارک خیلی زیباییی بود...درختاش سر به فلک کشیده بودن و بالای سر مون به هم رسیده بودن

خدا این درختارو یه هم رسونده..

لابد این ها هم عاشق بودند و خدا دعاشون رو قبول کرده...ای کاش خدا دعای منم قبول میکرد..چون منم عاشق اردلانم...

ولی خوب این خیلی غیر ممکنه...

یه کافی شاپ خیلی شیک وسط پارک بود...

رفتیم و واردش شدیم.خیلی تاریک بود هر کدوم از بچه ها جفتی رفتن و یه گوشه نشستن

نامردا ما رو تنها گذاشتن...منو و زهرا هم روی یه میز نشستیم

زهرا:چی میخوری؟

من:ایس پک نسکافه

زهرا:من کافی میخورم

من:منظورت همون قهوه هست دیگه؟؟؟

زهرا:ای بابا توهم خدای سوتی گرفتنی...

من:ماییم دیگه

مرده که اومد زهرا سفارش داد که برامون بیارن بعد از 5 مین اورد

من:به به چه خوشمزست

زهرا:مال من خوشمزه تره

من:خیلی خوب بابا نمکدون...

دستنم رو گذاشتم زیر شونم و داشتم ادم های توی کافی شاپ رو نگاه میکردم...که یه دفعه نگام روی یکی میخ 

شد

شایان...پسر داییم

وای از دیدنش هم دل خوشی نداشتم...ازش متنفر بودم

هر وقت منو میدید میومد و بهم میگفت...یه ماه با من باش..هر چی بخوای یهت میدم...

کثافت...چه خواسته کثیفی از من داشت....

من هر موقع میدیدمش محلش نمیزاشتم...

الان هم نمیخواستم منو ببینه......

من:زهرا پاشو یریم

زهرا:چی شده یاسی؟

من:شایان...

زهرا:چی؟؟شایان؟؟همون پسر خاله ..........ات؟

من:اره...حالا زشته نمیخواد اینجا فوش بدی

زهرا:پاشو بریم...اه نمیخوام حتی ببینمش...بیشعور دوست عزیزم رو اذیت میکنه

بلند شدیم و سریع رفتیم بیرون

رفتم سمت دستشویی پارک...زهرا هم کنارم بود و داشت باهام راه میومد...

بعد از  چند دقیقه شیمازنگ زد...

من:الوو

شیما:الو سلام یاسی..یهو کجا رفتین شما؟؟

من:قضیه داره عزیزم...بعدا برات تعریف میکنم فعلا بای

شیما:بای

زهرا:کی بود؟

من:شیما بود پرسید کجا رفتین

زهرا:اهان

من:من میرم دستشویی دست و صورتم رو بشورم

زهرا:باشه تو برو...من میرم سمت نمایشگاه کتاب کارت که تمووم شد بیا اونجا

من:باشه گلم.فهلا

زهرا:فهلا

رفتم توی دستشویی .دستشویی زنونه پشت دیوار بود خیلی تاریک بودو هیچکس نبود.اول  یه خورده ترسیدم

ولی بعد رفتم داخلش و دست و صورتم رو شستم

یه ارایش ملیح دخترونه کردم و بعد از 5 مین اومدم بیرون

تا از در دستشویی اومدم بیرون دیدم یکی دست منو کشیدو انداختم گوشه دیوار...نگاهش کردم

شایان بود

من:چیه؟؟؟؟

شایان:سلامت کو؟؟؟

من:گشنم بود خوردمش

شایان:زبونت زیادی دراز شده ها...کوتاهش میکنم ها

من:تو غلت میکنی

شایان:ببین حوصله جر و بحث با تو یکی رو من ندارم

من:حرف حسابت چیه؟؟؟چرا منو کشیدی گوشه دیوار؟

شایان:اهان...میخواستم جواب پیشنهادم رو ازت بگیرم

من:کدوم پیشنهاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شایان:ببین فقط کافیه یه ماه با من باشی...تا اخر عمرت تامین میکنمت

من:تو نمیخواد منو تامین کنی فعلا برو قیافه چپندر در الاغ خودتو ترمیم کن...

شایان:اونم ترمیم میشه...

من:نه نه نه ولم کن باووو

شایان:نمیخوام...

من:گفتم ولم کن جیغ میزنما

شایان:نمیتونی...

من:ای خداااا اخه به تو هم میگن پسر دایی؟؟؟مردشورتو ببرن

ولم کن کثافت

شایان:فوش نده اشغال...

بعد یه تو گوشی خوابوند توی صورتم...

میخواستم ناله کنم...جیغ بزنم ولی نفسشو نداشتم

زانو زدم و گریه کردم

شایان:بهتره با من راه بیای چون راه دیگه ای نداریی...

من:ای خداا منو نجات بده

صورتم سرخ شده بود داشتم درد میکرد جای دستای وحشی اون

دیگه داشتم دیونه میشدم که دیدم زهرا اومد...مثل یه فرشته نجات بود

من:زهراااااااا بیا نجاتم بده از دست این وحشیییی

شایان پشت سرشو نگاه کرد و زهرا رو دید از جاش بلند شد که زهرا رو هل بده اون طرف که زهرا دوید و ارمین رو 

صدا کرد...

من:واییی خدا رو شکر

شایان:ارمین دیگه خر دکیه؟؟

من:درست صحبت کن...ارمین نامزد دوستمه

ارمین اومد و تا منو دید حمله کرد به شایان.شایان وحشی با هر چی زور داشت به ارمین میزد

شیوا هم فقط داشت جیغ میزد

تا این سعید و ..........هم رسیدن و حسابی حق شایان رو کف دستش گذاشتن...

شایان رفت...ولی وقتی داشت میرفت زیر لب بهم گفت...میکشمت اینو یادت باشههه

رفتم پیش ارمین

من:ارمین جان واقعا ببخشید..تو خیلی مهربونی که منو نجات دادی...واقعا ممنون

ارمین:نه بابا اشکالی نداره یاسی جان تو ابجی منی اون سگ داشت بهت میزد

من:وتای دماغت هم داره خون میاد...واقعا ببخشید..هم از تو عذر میخوام هم از شیوا

شیوا:نه عزیزم...اشکالی نداره ارمین واقعا جونمردی کرد

ارمین:اشکالی نداره ابجی یاسی چیزی نیس که

من:از سعید و ...........هم ممنونم

سعید و ........ با هم:قابلی نداشت

شیما:گازتو ببند پول گاز زیاد میاد...

مسیح:باشه عزیزم

بعد با بچه ها خداحافظی کردم و رفتم طرف خونمون..خونمون خیلی نزدیک بود

واسه همین پیاده رفتم

گونه هام کبود شده بودن

رفتم توی خون کسی نبود ساعت 9 شب بود

منم خیلی خسته بودم رفتم توی اتاقم و روی تختم دراز کشیدم و مثل همیشه یکی از اهنگ ها ی اردلان رو با هندز

فری روی گوشم گذاشتم و خوابم برد

صبح که بیدار شدم ساعت 8صبح بود

امروز مدرسه تعطیل بود

فردا شب هم باید میرفتیم خونه خالم به مناسبت اومدن پسر خالم اردلان

رفتم توی اشپزخونه

مامانم داشت غذا درست میکرد...

رفتم بهش گفتم......

 

                                                                                                تموم شد

 

بچه ها قسمت بعدد خعلییییییییییییی باحاله

نظر یادتون نره

 

 

 

 


موضوع : <-TagName->
دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:قسمت چهارم داستان رویای بیداری, 15:29 |- رویای خیس -|

 نه اینـــکه زانو زده باشـــم ...

 

نـــه !

 

فقط ،

 

تنهایی سنگیـــن است....

=====================

در آغوشـم کـ ِ مۓ گیــرۓ

آنقــَــَدر آرام مۓ شوم

کـ ِ فـَـراموش مۓ کنم
 

بـایـ ـد نفس بکشم ...

====================

ღ★ღرفتــی و بــا رفتنــت قـــلبم شـــکست ... قلـــب مـن غــصه نخــور اون بالــا هــم خــدایی

هـستღ

===================

هــــی فلانــــــــــــــــی…
عاشقـــــــانه های مــــرا بـــه خـــــودت نگیـــــر،
مخـــــاطب مــــن، معشـــــوقـــه ایــست،
کـــه وجـــودش را به دنیـــــایی نمیـــــدهــــم…

[تصویر:  nx0t53kmxi74x8maxcv.jpg]

=========================

عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد!

زیبا بود...

اما...

شوخی بود!

حالا...

تو بی تقصیری!

خدای تو هم بی تقصیر است!

من تاوان اشتباه خود را پس میدهم!

تمام این تنهایی...

تاوان جدی گرفتن آن شوخی است!

 

                                                                                   ===================


به یک “نترس”
به یک “نوازش”
به یک “آغوش”
به یک “دوستت دارم”
خلاصه بگویم به “تو”
نیازمندم !
                                                                               ------------------------------
سلام به اون عزیزی که ، فاصله ها باهاش دارم 
تو دفتر خاطره هام ، خاطره ها باهاش دارم
 
آرزوی دیدن اون ، صورت زیباشو دارم
 
آخر حرفمم اینه هرجا باشه دوسش دارم
 

www.AsanPic.com
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
وقتی روز بدی دارید همیشه یادتان باشد که کس دیگری روز بدتری داشته است!
شکرگزار داشته هایتان باشید ...1 (1)~40.jpg
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
کجای زندگی را با تو مشترک بوده ام؟؟؟!!!...
که حالا تلفن خوش خیالت تو را...
مشترک مورد نظر من میخواند...؟!
مورد نظر شاید...ولی مشترک...!؟
هه...گفتم که خوش خیال است...!!!
من + تو = محال{-52-}{-52-}
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


موضوع : <-TagName->
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, 14:30 |- رویای خیس -|

 

یه سری از حرفها هستند که امکان نداره بشه به گفتار تبدیلشون کرد ٬

این حرفها معمولا به اشک تبدیل میشن

عکس های عاشقانه خیانت کردن

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
یه وقتایی هست میبینی...
فقط خودتی و خودت ...
دوســـت داری ، همـــدرد نداری ...!
خانـــواده داری ، حمــــایت نداری....!
عشــق داری ، تکـــیه گاه نداری....!
مثل همیشه .....
هــمه چی داری و هــیچی نداری !!!
 

موضوع : <-TagName->
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, 14:27 |- رویای خیس -|

قالب های سجاد تولز